تاتی...تاتی... تاتی...
سلام دوستای خوبم بالاخره اومدم اینبار خودم اومدم خود خودم آخه الان دیگه کامل کامل راه میرم تو این مدت چن بار رفتیم خونه ی آقاجون و بابا بزرگم منم کفشام رو میپوشیدم و با مامانی و بابایی فقط تو حیاط بودم بیچاره ها رو مجبور میکردم تو حیاط بمونن و وقتی می آوردنم خونه جیغ و داد که برگردوننم حیاط. راستي از پيشرفتهاي جديدم اينكه بعضي از كلمات ساده ي ديگه مثل :در در، نان نان و .... رو ياد گرفتم ، از اعضاي بدنم ...
نویسنده :
بابای حديث
21:17