حديث نفس مامان وباباحديث نفس مامان وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 24 روز سن داره

♥♥♥ حدیث عشق مامان و بابا ♥♥♥

روی حبابی خسته آن روز....

1393/8/12 10:26
نویسنده : بابای حديث
461 بازدید
اشتراک گذاری

 

http://shabhayetanhayi.ir/wp-content/uploads/www.shabhayetanhayi.ir-4.gif

 

او آن هوا را باز بویید

دل را به دریا بست و برخاست

قول بزرگی را به خود داد

او بچه ها را شاد می خواست

 

 

هر چند مشکش تشنه بود ;اما

در چشم او رودی روان بود

عکسش میان آب افتاد

برخاست ; فکر کودکان بود

 

 

مشکش دوباره زخم برداشت

دستش میان آب چرخید

او در میان شعله ها بود

برخاست;  اما آب خشکید

 

 

ما نام او را مثل گل ها

از باد و از باران شنیدیم

نامش امیدی در شب ماست

عباس را در ماه دیدیم

 

 

پسندها (8)

نظرات (16)

مامانی شایلین جون
11 آبان 93 15:17
عزیزممم التماس دعا داریم. منو فراموش نکن
بابای حديث
پاسخ
چشم باش اوسته خانوم محتاج دعا
مامان ضحا
11 آبان 93 15:23
سلام عزیزم خدا بدنده انشاء اله هرچه زودتر خوب بشین بوسسسسسسسسسس برای حدیث جون
بابای حديث
پاسخ
سلام مرسي خاله جون
نرگسی
11 آبان 93 16:14
من که با تربت تو کام لبم باز شده اصل این نوکریم از ازل آغاز شده مادرم درس غلامی تو ام می آموخت اولین پیرهن مشکی من را می دوخت خاطرم هست مرا مجلس روضه می برد خاطرم هست مرا دست ابالفضل سپرد..
مامان فاطمه سادات
11 آبان 93 16:53
خیلی شعر قشنگی بود
ماماني
11 آبان 93 23:36
دختر ناز ماماني اين شعر رو امروز تو كانون برات خوندم خيلي خوب گوش دادي به تصويرش هم خيره شده بودي برا همين خواستم يادگاري از اولين محرمت داشته باشيم از كتاب شبيه صبح خرداد نوشتم
بابايي
12 آبان 93 12:35
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒█████▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒██▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒██▒▒| ▒▒██████████▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒███▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒████▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒█▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒█▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒█▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒█████▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒█████▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒█████▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒‌█████▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒██▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒██▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒████████▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒██▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒| ▒▒▒▒▒▒████████▒▒▒|
❤مامان مهسا❤
14 آبان 93 11:34
ایام سوگواری اباعبدالله حسین رو تسلیت میگم التماس دعا
بابای حديث
پاسخ
ممنون ماهم التماس دعا
مامان مبینا
14 آبان 93 13:17
سلام عزیزم شعر زیبایی بود من که لذت بردم ممنون که لینک شدم. خوشحالم که مبینا دوست خوبی مثل حدیث داره
بابای حديث
پاسخ
سلام ممنون اومدين حديثم خوشحاله از دوستي با گل دخمل نازتون
همسرت
15 آبان 93 9:23
میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید
بابای حديث
پاسخ
ن عشــق کــه در پــرده بمــانــد بــه چــه ارزد؟! عشــق اســت و همیــن لــذت اظهــار و دگــر هیــچ . . .
مامان
16 آبان 93 1:42
سلام عزاداریهاتون قبول باشه ممنون از اینکه لینک کردین با اجازتون منم لینکتون میکنم
بابای حديث
پاسخ
سلام عزاداري شمام قبول حق ممنون
الهه مامان مبین
17 آبان 93 18:21
امیدوارم امام حسین همیشه پشت و پناهت باشه عزیزم
بابای حديث
پاسخ
مسي خاله جوووووووووووونم
همسرت
17 آبان 93 19:35
غم دنيا نخواهد يافت پايان خوشا در بر رخ شادي‌ گشايان خوشا دل‌هاي خوش، جان‌هاي خرسند خوشا نيروي هستي‌زاي لبخند خوشا لبخند شادي‌آفرينان كه شادي رويد از لبخند اينان نمي‌داني- دريغا- چيست شادي كه مي‌گويي: به گيتي نيست شادي چو گل هرجا كه لبخند آفريني به هر سو رو كني لبخند بيني گذشت لحظه را آسان نگيري چو پايان يافت پايان مي‌پذيري مشو در پيچ و تاب رنج و غم گم به هر حالت تبسم كن، تبسم تقدیم به عزیزترینم.
مامان مبینا
18 آبان 93 16:26
عزیزم با افتخار لینک شدین یه عالمه بوس واسه حدیث جونی
بابای حديث
پاسخ
مرسيييييييييييييييييييييييييييي
همسرت
18 آبان 93 16:58
........`....%%%. ......`,%%%%%%` ........(¯`°v°´¯) .....`,%%;,%,%%% .........(_.^._) ..,%%; %%% %%% ...`%/% %//%%%_% ..%(%%, %% %/; %% ..%_ %%.%/%__/%% ..,%% / %%;%% .............`| / ...............|(.___;@@;.,..;@@; ...............|.| __@@@.;@@@; ...............|.|____ |/_____ |/___
همسرت = بابايي
18 آبان 93 18:46
لحظه ای با من باشღღ تا از ان لحظه برویم تا گلღღ که ببندم از نگاه تو به هر ستاره پلღღ لحظه ای با من باشღღ تا که از تو نفسی تازه کنمღღ تا ازان لحظه با تو سفر اغاز کنمღღ سفری تا ته بیشه های سرسبز خیالღღ تا به دروزه شهر ارزوهای محالღღ سفری در خم و پیچ گذر ستاره هاღღ از میون دشت پر خاطره ترانه هاღღ تا به باغ چشم تو پنجره ای باز کنمღღ از تو شعرو ترانه ای ساز کنمღღ شعری هم صدای بارونღღ رنگ سبز جنگل و آبی دریاღღ قصه ای به رنگ و عطرღღ قصه های عشق عاشقای دنیاღღ از یه لحظه تا همیشهღღ میشه از تو پر گرفت تا اوج ابراღღ کوچه پس کوچه های شهروღღ با خیالت پرسه زد تا اوج فرداღღ لحظه ای با من باشღღ لحظه ای با من باشღღ
همسرت
19 آبان 93 17:44
می خواستم دسته گلی برات بفرستم اما گفتم تا بدسستت برسه پژمرده میشه بنابراین حرف س رو از گل سوسن حرف ل رو از گل لاله حرف ا رو از گل اطلسی وحرف م رو از گل مریم بعنوان دسته گلی بنام سلام تقدیمت میکنم دسته گلم را پذیرا باش عشق من …
بابای حديث
پاسخ
خودت گلي عزيز دلم ممنونم