دار دار خبر دار حديث شده دندون دار
ا
امروز آقا كلاغه نشست رو ايوونمون
گفتم: آهاي كلاغه چي آوردي برامون؟
كلاغ سياه رو قربون، آورده بود دو دندون
حالا دارم دو دندون شكرخداي مهربون
مرواريدام
مباركه مباركه
مامان و بابا خيلي سعي كردن عكس بهتري ازم بگيرن بي چاره ها....!!!
ولي مگه من ميذاشتم با زبون در آوردنم.اين عكس رو هم ماماني تو خواب ازم گرفته!
ولي امان از دست اين دندونا كه خواب و خوراك ازم گرفتن
نه شبا خواب دارم و نه روزا خوراك
ماماني ميگه هم بد غذا شدم هم بد خواب
بيچاره ماماني تو اين مدت كه شبا همش بيدار ميشم
و بي قراري مي كنم منو تو بغلش ميخوابونه!
و اما.....
تو اين مدتي كه نيومدم، حسابي رو چهار دست و پا رفتن تمرين كردم !
البته الان وقتي مي خوام چهار دست و پا برم گوله ميشم و چون دستامو نميتونم جلو بيارم سرمو فشار ميدم زمين ، بعضي وقتام به خودم فشار ميارمو عقب عقب ميرم
و اينكه كم كم مي تونم بشينم البته بايد پشتم بالش بذارن
تا با كله نخورم زمين...!
از رانندگيم نگم كه ديگه پايه يك رو هم گرفتم...
ماماني ميگه بايد كم كم جيزززززززززززززززززززززز رو ياد بگيرم
چون همش ميرم و خيره ميشم به هيزماي قرمز شده ي بخاري و مي خندم...!
به بعضي چيزا هم خيلي علاقمند شدم مثل: