یلدا
یلدا یلداتون مبااااااااااااااااااااااااارک
روز یلدا با بابایی رفتیم دنبال مامانی. برگشتنی پارک گردی زد به سرم و مامانی گفت بریم یه دوری بزنیم حدیث خانم باورش بشه همه جا یخ زده! این شد که رفتیم چن تا هم عکس انداختیم تا خالی از لطف هم نباشه.
وقتی رفتیم پارک همش میگفتم: گل لر لالای الیبلر دونوبلا، آب لار دونوبلا، سرسره دونوب و ....
بلدای امسال چون هوا خراب بود و آقاجونینا وبابابزرگینا هردوشون مهمون بودن ، موندیم خونه ی خودمون و یلدا رو سه نفری جشن گرفتیم. امسال بیشتر از سال قبل یلدا و جشن رو درک میکردم .از عصر که مامان داشت تدارک می دید منم حال و هوای خاصی داشتم همش میگفتم: مامان ژله دوزلدی؟ مامان کیک پیشیردین حدیثه!مامان پشمکده حدیث یسین ؟ مامان گدک عکس سالاخ حدیثدن ....
اینم جشن یلدای ما...
چن روز بعد یلدا ، یه ذره برف تو حیاط بود به مامانی گفتم ادم برفی بسازیم
اما موقعی که مامانی میخواست ازم عکس بندازه نشستم رو برفا و خیس شدم و گررررررررریه
