14 ماهه شدم...
ماهگيم مبـــــــــارك
ديروز به مناسبت 14 ماهگيم با
بابا و ماماني رفتيم پارك منم كلي بازي كردم
عاشق فواره ها شده بودم به هر جایی سرک میکشیدم و
همه چي رو مثل هميشه با انگشت اشارم وارسي ميكردم .
اما این بابایی همش اصرا داشت دستمو بگیره...
اه ...اه... اه....
اصلا درکم نمیکنن که میخوام مستقل باشم!!!
و اما عکسام...
خییییلییییییییی دوست داشتم برم شنا کنم
اما نمیتونم حیف شد...!
حالا دیگه شب شده و مجبوریم بریم خونه...
خیلی بهم خوش گذشت جاتون خالی!
مامان نوشت:
حديث خانومم!
حس خوبي دارم
وقتي از سر كار برميگردم و
شما كه منو ميبيني با خنده بدو بدو مياي بغلم
اينجاست كه كل خستگي از تنم درميره
الهي ماماني فدات بشه
خيييييليييييي دوستت دارم گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی