حديث نفس مامان وباباحديث نفس مامان وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 18 روز سن داره

♥♥♥ حدیث عشق مامان و بابا ♥♥♥

یلدای امسال...

  سلام به دوستای مهربون و خوبم   یلداتون مبارک     البته میدونم دیره برا تبریک گفتن   اما خودتون میدونین که من تقصیری ندارم   یلدای امسال خونه ی آقاجون بودیم البته یه روز قبل تر رفته بودیم   مامانی هم مرخصی گرفته بود.   قرار بود برا زن دایی معصومه جونم خنچه ی یلدا ببریم   روز یلدا برا زن دایی خنچه بردیم تا شب دور هم باشیم   خونواده ی دایی محمد و خاله فاطمه اینا و زن دایی معصومه   هم خونه ی آقاجون بودن   جاتون خالی به من که خیلی خوش گذشت   اینم حدیث خانم و بچه ه...
13 دی 1394

بیستمین ماه زندگیم...

  سلااااااااااااااااااااام   براتون بگم از بیستمین ماه زندگیم!   توی این مدت خیلی پیشرفت کردم خصوصا توی حرف زدن!   هرکلمه ای که بابایی و مامانی مامانی میگن میتونم تکرار کنم.   وقت هایی که مامانی و بابایی از دستم عصبی هستن هرچی   بگن تکرار میکنم و این طوری عصبانی شدن دیگه یادشون میره   از آشناییم با حیوونا بگم که همه شون رو میشناسم   از مورچه شون گرفته تا شیر و زرافه و... اسم خیلی هاشون رو هم بلدم   اسم اعضای بدن و خوراکی ها لباسا م  رو تقریبا یاد گرفتم و میگم   خلاصه سرتون رو درد نیارم این...
29 آذر 1394

نوزده ماهگیم...

سلام به دوستای گلم    ان شاا... که مثل همیشه سالم و شاداب هستین. خدا رو شکر   عاشورا ی امسال خونه ی آقاجون بودیم.   چون من صبح خواب موندم مامانی با دختر خاله ها رفته بودن   مراسم شبیه خوانی.   وقتی من پاشدم آبایی توخونه تنها بود. بعد اینکه صبحونه خوردم   ابایی به مامان زنگ زد تا بیان من رو هم ببرن تا منم تو   مراسم عزاداری شرکت کنم.   اما زیاد نموندم از بس شلوغی و ورجه وورجه کردم مامانینا   مجبور شدن برگردن خونه.         وقتی خونه ی آقاجون هستیم یکی از سرگرمی هام ا...
9 آذر 1394

از خاطرات 18 ماهگی

                                    مامان نوشت:   مامانی سلام   یه دنیا معذرت به خاطر بد قولیم و اینکه نتونستم وبلاگتو به روز کنم   البته بیشترش تقصیر خودته ،از بس بلایی نمیذاری تو خونه فرصت   وبلاگ نویسی داشته باشم و یه لحظه پشت سیستم بشینم   این پستت خیلی وقته ناقص بود حتی فرصت کامل کردنش رو هم نکردم شرمنده   از هیجده&n...
9 آبان 1394

جامونده های هفده ماهگیم...

  سلام دوستای گلم   این عکسا برا هفده ماهگیمه که از قافله عقب مونده بودن...     درباره ی عکسام توضیح نمیدم فقط اون عکس آخری رو بگم که مال من نیس!!!   نوه ی عموم البته برا یه ماه پیشه!                         ...
17 مهر 1394

سفر به کیش ...

      سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام    دوستای مهربون بالاخره اومدم   توی این مدتی که نبودم حسابی بهم خوش گذشت مسافرت و عروسی و ...   جاتوووووووووووووون خاااااااااالی   تقریبا  دو هفته  پیش وقتی مامانی از اداره اومد   بابایی چن تا پاکت به مامانی نشون داد و مامانی خیلی خوشحال شد   به قول خودشون مامانی حسابی سورپرایز شد!!!   این طوری شد که من اولین بار مسافرت هوایی رفتم....کیش!       چمدونامون رو بستیم و پیش به سوی کیش.   ...
28 شهريور 1394

خیلی دلم براتون تنگ شده بود...

  سلام به دوستای مهربونم         خییییییلییییییییییییییی دلم براتون تنگ شده بود    روز دختر رو که البته چن روزی ازش می گذره به دوستای خوبم تبریک میگم    ان شاا... که دخترای خوبی بر ا مامان و باباهامون باشیم.          این مامانی اصلا وقت نمیکردبهتون سربزنیما!!!   امان از دست این مامانای کارمند!   توی  این تقریبا 40 روزی که نبودیم سرمون خیلی گرم بود   اول اینکه خاله لیلاینا اومده بودن و ما بیشتر رفتیم خونه آقاجون البته اونام اومدن . ...
28 مرداد 1394

تابستون گرم...!

  یه سلام گرم به گرمی تابستون به دوستای مهربون   نماز روزه هاتون قبول   این گلدون گل   تقدیم دوستام که این مدت یادم بودن     15 ماهگیم هم تموم شد دیگه براخودم خانومی شدم ماشاا...   توی این ماه اطرافم رو بیشتر شناختم خصوصا اسباب بازیهام    یعنی وقتی مامانی و بابایی ازم میخوان , زودی میرم توپم رو میارم,   دوگی رو میارم(اسم یکی از عروسکای دستیمه)   سارا رو میارم و بوس میکنم و بهش قاقا  میدم!   بعضی از حیوونا مثل گربه و جوجه و مرغ و خروس رو میشناسم و ...
21 تير 1394

14 ماهه شدم...

    ماهگيم مبـــــــــارك     ديروز به مناسبت 14 ماهگيم با   بابا و ماماني رفتيم پارك منم كلي بازي كردم   عاشق فواره ها شده بودم به هر جایی سرک میکشیدم و   همه چي رو مثل هميشه با انگشت اشارم  وارسي ميكردم .   اما این بابایی همش اصرا داشت دستمو بگیره... اه ...اه... اه....   اصلا درکم نمیکنن که میخوام مستقل باشم!!!     و اما عکسام...                 خییییلییییییییی دوست داشتم...
21 خرداد 1394